دل آشوب

اینجا کسی در خلوت خودش آهسته میمیرد

دل آشوب

اینجا کسی در خلوت خودش آهسته میمیرد

 دیگر آرام آرام قدم نمیزنم

کنجی مینشینم 

سرم میان بازوانم 

دستان یخ کرده ام 

به روی مو های آشفته ام 

زانوان خم کرده ام 

مرا طاقت خفتن زیر این خاک نیست

 می دانم...اما.......


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد