من سوختم ... ترسم این است که همین خاکستر را هم باد با خود ببرد
صدای زوزه اش را میشنوم
من هم سوختم...خام بدم...پخته شدم...سوختم....ان هم چه سوختنی...تا مغر استخوانم سوخت...
گاهی سوختن بد نیستسوختن از بلاتکلیف بودن بدتر نیست...!وقتی نه میمانی نه خوبی و نه حتی میسوزی!نه نمیفهمی چه میگویم...درد را کسی میفهمد که کشیـــــــــــــــــده باشدش...کاش من هم میسوختم...اما انقدر ÷وست کلفت شده دلمــــــــــــ که نمیسوزدانگار نسوز شده!نمیمیرد....نمیسوزد...خاکستـــــــــــــر هم نمییشودفقط میماند و میبیند و زجر میکشد...کاش میشد بسوزد...خاکستر شود....تمام شود ایین عذابـــــــــــــــکاش میسوختـــــــــــــــــــــــ....
من هم سوختم...خام بدم...پخته شدم...سوختم....ان هم چه سوختنی...تا مغر استخوانم سوخت...
گاهی سوختن بد نیست
سوختن از بلاتکلیف بودن بدتر نیست...!
وقتی نه میمانی نه خوبی و نه حتی میسوزی!
نه نمیفهمی چه میگویم...
درد را کسی میفهمد که کشیـــــــــــــــــده باشدش...
کاش من هم میسوختم...
اما انقدر ÷وست کلفت شده دلمــــــــــــ که نمیسوزد
انگار نسوز شده!
نمیمیرد....نمیسوزد...خاکستـــــــــــــر هم نمییشود
فقط میماند و میبیند و زجر میکشد...
کاش میشد بسوزد...خاکستر شود....تمام شود ایین عذابـــــــــــــــ
کاش میسوختـــــــــــــــــــــــ....