دل آشوب

اینجا کسی در خلوت خودش آهسته میمیرد

دل آشوب

اینجا کسی در خلوت خودش آهسته میمیرد

من سوختم ... ترسم این است که همین خاکستر  را هم باد با خود ببرد

صدای زوزه اش را میشنوم

نظرات 2 + ارسال نظر
بی نقاب سه‌شنبه 30 آبان 1391 ساعت 12:58 ق.ظ http://bineghab.blogsky.com/

من هم سوختم...خام بدم...پخته شدم...سوختم....ان هم چه سوختنی...تا مغر استخوانم سوخت...

ســــــــــــارا دوشنبه 20 آذر 1391 ساعت 02:09 ب.ظ http://www.gelayol.blogsky.com

گاهی سوختن بد نیست

سوختن از بلاتکلیف بودن بدتر نیست...!

وقتی نه میمانی نه خوبی و نه حتی میسوزی!

نه نمیفهمی چه میگویم...

درد را کسی میفهمد که کشیـــــــــــــــــده باشدش...


کاش من هم میسوختم...

اما انقدر ÷وست کلفت شده دلمــــــــــــ که نمیسوزد

انگار نسوز شده!

نمیمیرد....نمیسوزد...خاکستـــــــــــــر هم نمییشود

فقط میماند و میبیند و زجر میکشد...
کاش میشد بسوزد...خاکستر شود....تمام شود ایین عذابـــــــــــــــ


کاش میسوختـــــــــــــــــــــــ....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد